همسرم خبر شهادتش را به همسایه مان داده بود/ دستاوردهای چهل ساله انقلاب گویای شرایط بهتر است/ فعالیت در جبهه فرهنگی دغدغه امروزم
1397/12/04 - 11:24
تاریخ و ساعت خبر:
12623
کد خبر:
ناگفته هایی از احوالات شخصی و دوران کودکی فرشته روح افزا؛ / 2/2بخش پایانی

همسرم خبر شهادتش را به همسایه مان داده بود/ دستاوردهای چهل ساله انقلاب گویای شرایط بهتر است/ فعالیت در جبهه فرهنگی دغدغه امروزم

دکتر فرشته روح افزا با بیان اینکه شهید حاتمی در آخرین سفر حج خود از ما خداحافظی نکرد گفت: او خبر شهادتش را به همسایه مان داده بود، بعد از شهادتش فهمیدم که چقدر از من بالاتر است و تا به امروز یک ثانیه از جای خالی اش پر نشده است هر چند من بیشترین اوقاتم را با بچه ها سپری می کنم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس - معصومه کوشکستانی: دکتر روح افزا، دکتر فرشته روح افزا، مدیر رصد آمار شورای فرهنگی اجتماعی زنان بسیار مهربان و باحوصله است. با اینکه گفت وگو طولانی شده اما همچنان با اشتیاق و از سر لطف سؤالات زیاد ما را پاسخ می دهد در بخش دوم گفت وگو به اخرین دیدار و صحبت های وی با شهید حاتمی و حال و هوای روزهای بعد از نبود ایشان پرداخته ایم.
بیشتر بخوانید:
مبارزات انقلاب بهترین دوران زندگی ام بود/ سفر حج، مهریه سنگین خانم دکتر روح افزا!
شما همسر دانشمند شهید احمد حاتمی فوق دکترای پژوهشگاه فضایی ایران هستید که در حادثه تلخ سقوط جرثقیل در مسجد الحرام در 20 شهریور، سال 1394 جان خود را از دست داد. از آخرین خداحافظی تان بگویید.
نمی دانم چه بگویم. اما حتما بنویسید که نامرد خداحافظی نکرد. اصلا به من نگفت که می رود. خودش می-دانست دیگر بر نمی گردد. حدود 2 هفته قبل از رفتن ش، چند بار خواب دیدم در اتاقی در حال رفتن هستیم که تابوتی که روی ش پوشانده شده را به سمت مان می آورند. من به اتفاق همه خانواده در حال گریه کردن و ضجه زدن بودم و مدام می گفتم: من یک بار یتیم شده ام، پدر، مادر و برادرم را از دست داده ام، دیگر کسی را ندارم، چرا باید برای بار دوم این اتفاق بیفتد. با گریه از خواب بیدار شدم و این مطلب را به خودش گفتم که تنها جوابم سکوت بود. حتی زمانی که از طریق دانشگاه 700 دانشجو را برای اردو به مشهد برده بودم، مدام به خودش و خواهرم زنگ می زدم و می پرسیدم همه خوبند؟ دلم خیلی شور می زند و گواهی بد می دهد. احمد روحیه ام را می شناخت و می دانست از آن دلشوره های بد دارم، بهش گفتم، بدون من نرو. باز هم جواب ش سکوت بود و نگاه. زمانی که برگشتم، گفت: می خواهم برای خداحافظی این بار، من به مشهد بروم. گفتم: نرو، من هم زیارت درست و حسابی نکردم. برو حج برگرد، 3 تایی برویم. اول اکراه داشت اما بعد قبول کرد و نرفت. شب اعزام به من گفت: فردا ساعت 4 صبح من را بیدار کن. اصلا آن شب نخوابیدم، سر ساعت بیدارش کردم و گفتم: بلند شو برویم. دخترم هم مشغول فیلم گرفتن بود و فیلم ش در صفحات مجازی هست. دخترم پرسید: بابا چه حسی داری؟ گفت: احساس دلشوره دارم. نگاهش کردم و گفتم: دلهره؟! تو و دلهره؟! 30 سال همسرت هستم حتی یک بار نشنیدم بگویی دلهره داری. گفتم: چرا؟ اما جوابی نداد. آخر هیچ کس نمی توانست عصبانی اش کند، خدای آرامش بود. خونسرد اما نه بی تفاوت. بعد از حاضر شدن در ماشین نشسته بودیم که گفت: راستی فلان همسایه، فلان حرف را زده که حرف ش را قطع کردم و گفتم: ول کن بابا این حرف ها را. تو عازمی، التماس دعا. راستی من را نگاه کن. اصلا سرش را بلا نیاورد و نگاهم نکرد. زمان رسیدن گفتم: حلالم کن. باز هم سکوت کرد. گفتم: حرف که نمی زنی، لااقل دست بده! گفت: این جا آقایان بعثه ایستاده اند و نگاه می کنند، درست نیست. گفتم: باشد، حالا خداحافظ. نگاهم کرد و گفت: فقط یک جمله بگویم. حادثه اتفاق می افتد. ترسیدم و با تعجب پرسیدم؟ حادثه؟ کدام حادثه؟ گفت: هیچی. فقط بگم که اتفاق می افتد. گفتم: برای تو. گفت: نمی دانم فقط دارم می گویم شاید مثل آن سال که در حج حادثه اتفاق افتاد و خیلی ها شهید شدند، دوباره اتفاق بیفتد. گفتم: اگر این طور است، اصلا نمی خواهد بروی. گفت: نه، کلی گفتم. فقط نگاهش کردم. گفتم لااقل دست بده. باز هم سکوت کرد، انگار در حال فرار بود. نمی دانم شاید خداحافظی برایم ش سخت بود. موقع خروج از خانه هم حتی نرفت پسرم را که خواب بود را ببیند و خداحافظی کند. حتی سراغ مادرش هم نرفت، هر چه هم گفتم بیا با هم برویم نیامد. حتی هنوز هم مادر همسرم بابت این موضوع دلخور است. به شدت اکراه داشت به کسی زنگ برند و خداحافظی کند و من به جایش تماس می گرفتم. از تنها کسانی که خداحافظی کرد همسایه ها بود که بعدا متوجه شدیم یکی از آن ها گفته بود، آقای دکتر، بس است چقدر حج می روی؟ بمان و کارت را بکن. گفته بود: اگر شهادت رقم زده شده باشد، چی؟ همسایه مان شوکه شده و گفته بود، من الان با همسرت تماس می گیرم و می گویم نگذارد بروی. فقط دیدم با عجله خانه آمد و پیش تلفن نشست. گوشی که زنگ خورد، خودش سریع جواب داد و قطع کرد. بعدها همسایه مان گفت موضوع از چه قرار است و اجازه نداد چیزی بگویم. نمی خواست مضطرب شوید. خلاصه، دوشنبه صبح زود از ایران برای حج اعزام شد و جمعه 20 شهریور همان هفته به شهادت رسید. چون تلفن ش جواب داده نمی شد، یک شنبه هفته بعد از موضوع شهادت باخبر شدم و بعثه آسمانی شدن ش را تایید کرد. پنجشنبه بعد قرار شد پیکر فوت شدگان حادثه سقوط جرثقیل ساعت 12 شب با هواپیمای ماهان به کشور و فرودگاه امام خمینی (ره) بازگردانده شوند. ساعت حدود 7 بعدازظهر همان روز، تماس گرفتند و گفتند: هواپیمای ماهان که از فرودگاه جده بلند شده به تهران نیامده و در فرودگاه هاشمی نژاد مشهد به زمین نشسته است. باورم نمی شد منی که از شهادت ش انقدر ناراحت نبودم که از این موضوع مشهد نرفتن ش ناراحت بودمچگونه به خواسته اش رسید. به هر حال بدن پاک ش به پابوس آقا رفت و جمعه صبح به تهران آمد.
حس آن لحظه پس از شنیدن صحت خبر را بفرمایید.
می دانستم خیلی انسان خوبی است اما حس م بیش تر حسرت بود، این که چه کاری انجام داده که پشت خانه خدا و بعد از اعمال حج، به این طریق شهید مسجد الحرام شده است. ما خیلی بهم نزدیک و وابسته بودیم اما بعد از شهادت ش متوجه شدم یک فاصله میلیون کیلومتری بین ما ایجاد شده، او چقدر بالا رفته و من در گِل خاک مانده ام.

جای خالی شان پر شده و توانسته اید بعد از چند سال به زندگی عادی بازگردید؟
حتی یک ثانیه جای خالی اش پر نشده است. زمان بیداری نصفه شب ها برای نماز، تردد در خیابان، مهمانی رفتن، همه جا همراهم است، حتی در خواب. ما اوایل ازدواج در یک سطح بودیم و از این حیث که مردها دیرتر بزرگ می شوند، حتی گمان می کردم خودم بهتر از همسرم شرایط را متوجه می شوم و می دانم باید چه کاری انجام بدهم. تا این که ایشان آرام آرام اوج گرفت و با اوج گرفتن ش وابستگی هر روزه من بیشتر می شد تا حدی که حتی بدون اجازه اش آب هم نمی خوردم.
دلیل این همه اخلاص را در چه می دانید؟
اول این که نماز اول وقت ش ترک نمی شد، برایش مهم نبود کجا هستیم و در چه شرایطی، حتی برای ش مهم نبود خارج از کشور هستیم، به محض شنیدن اذان، نمازش را اقامه می کرد. دروغ نگویم شاید 3 بار دیر شد. دوم این که به جماعت نماز می خواند. سوم، دروغ نمی گفت. کلا از دروغ و غیبت بیزار بود. حتی برخی مواقع که مهمان قرار بود بیاید و میوه نداشتیم، یا خسته بودم و حوصله نداشتم، می گفتم: به فلانی یه چیزی بگو که نیاید. به طرف می گفت: ببخشید اگر ممکن است نیایید، خانم م می گوید، میوه نداریم! خسته است. می-گفتم: چرا آبرو می بری؟ می گفت: پس دیگر از این حرف ها نزن که نیا و نمی شود و یه چیزی بهم بباف. وقتی حرص می خوردم، می گفت: النجات فی الصدق. به همین دلیل به همه علایق ش رسید. مگر شهادت بعد از حج نصیب کسی می شود. دلیل ش این است که همیشه نمازهایش در خانه خدا اقامه می شد. مگر می شود کسی به همه خواسته هایش برسد، پابوس آقا امام رضا (ع) برود و پیکرش در نماز جمعه که هیچ گاه در زنده بودن ش ترک نمی شد، تشییع شود. دقیقا مثل علاقه مندی های زندگی اش. انقدر با خدا بود که خدا هم برای ش کم نگذاشت و کاری کرد پشت مقام ابراهیم به شهادت برسد و 700 کیلومتر آن طرف تر بدن شان پیدا شود.
آخر توانستند شما را مثل خودشان کنند؟
خیلی از حالات بد خودم را ترک کرده ام اما اخلاصم هیچ موقع مانندش نبود و نشد. نماز جماعت هم که اصلا. من هم شاغل بودم، هم خانه دار و مادر. مسجد کم تر می رفتم اما ایشان هر جا که می رفتیم حتی در لندن، آلمان و جاهای دیگر، اول به سراغ مساجد می رفت. اوایل زندگی که موتور داشتیم وقتی جایی می رفتیم، به محض این که صدای اذان را می شنید متوقف می شد و نماز می-خواند.
شما بعد از شهادت شان گویا به نحوی خیلی هوایی شده بودید و دست به انتشار یک سری از خاطرات تان با ایشان در فضای مجازی زدید. چرا؟ فکر می کنید اگر حضور داشتند واکنش شان نسبت به این موضوع چه بود؟
ایشان اصلا تمایلی به مطرح شدن نداشت. اگر شما مزارش را هم از هر زاویه ای نگاه کنید، مابین شهدای گمنام قرار گرفته است. درست است ایشان دوست ندارد، مطرح شود اما من موظف هستم ایشان را به عنوان یک الگو به جوانان معرفی کنم و کاملا این موضوع فکر شده است. هنوز هم تمایل دارم مطالب را منتشر کنم اما وقت ش را ندارم. من برای ش شعر زیاد می فرستادم. یادم است یک بار شعری در خصوص شهریور و انار برای ش نوشتم و گفتم این ها هیچ وقت بهم نمی رسند و همیشه در انتظار هم هستند، می ترسم جدایی من و تو هم این گونه شود. برایم نوشت: من شهر یه ور هم نیستم چه برسد شهریور. بعد حرف را عوض کرد و موضوع را به شرایط ازدواج دخترم کشاند. دلیل گفتن بیان همه خاطرات این است که جوانان بدانند، کسانی که مومن هستند، می توانند به هم وابسته باشند و یکدیگر را دوست داشته باشند. خانواده شهدا خیلی بیشتر از کسانی که ادعای عشق و عاشقی دارند به یکدیگر وابسته و علاقه مند هستند. بدانند مابین این وانفسای حقوق های نجومی بگیر، کسی بوده که 2 تا فوق دکترا داشته اما فیش آخرین حقوق ش 6 میلیون بوده است. با وجود تخصص، دانستن زبان خارجی، ماموریت های برون مرزی و درخواست تابعیت کشورهای دیگر اما رفاه خود را به مسئولیت و خواسته های کشور ترجیح نداده و صادقانه و خالصانه کار کرده است. مردم باید بدانند در کشور ما همه میلیاردی نمی برند بلکه عده ای مانند همسر من، شهریاری، احمدی روشن، علی محمدی، حججی و ... الخ میلیاردی با خدا بستند.
مابین صحبت های تان از دختر و پسرتان گفتید. چند فرزند دارید و از نظر اخلاقی شبیه کدام تان هستند؟
2 تا. دخترم متولد 1374 و پسرم متولد 1379 است. پسرم شبیه پدرش است و از نظر رفتاری و بیشتر ظاهری با پدرش مو نمی زند، اما دخترم از نظر اخلاقی و ظاهری بیشتر شبیه من است. به نوعی تقسیم کردیم.
شما بیشتر مواقع بیرون از خانه هستید و از این کنفرانس به آن یکی. شده بود فرزندان تان نسبت به این نبودن ها گلایه مند شوند؟
در زمان حیات همسرم، حقیقت ش نه. فرزندان ما خیلی پیش خاله، عمه و مادر بزرگ نبودند. یا پیش پدر بودند یا مادر. موقعی که همسرم بود و من نبودم، ایشان پیش بچه ها می ماند و در صورت نبودشان، من. برای همین بچه ها مشکلی نداشتند. واقعیت این است بچه ها حتی خوشحال می شدند که من نباشم تا کنار پدرشان باشند. مثلا در خانه ما خوردن کالباس و نوشابه ممنوع بود اما بچه ها به همراه همسرم به نماز جمعه می رفتند و موقع برگشت، دلی از عزا در می آوردند. یا در نبود من بازی های کامپیوتری می کردند. در گذشته شاید کم تر در کنارشان بودم اما بعد از فوت همسرم کارهایم را خیلی کم کرده ام و بیشتر وقت م را کنار بچه ها سپری می کنم.
خانم دکتر، شما یکی از بانوان موفق در جامعه هستید که به عنوان کارشناس اجتماعی پیگیر مسائل بانوان هستید. هم چنین معاون شورای فرهنگی اجتماعی زنان هستید. فکر می کنید مشکلات بانوان امروزه به نسبت سال های قبل تغییر کرده است؟

بله، بسیار زیاد. ببینید اگر بیاییم دستاورد 40 ساله انقلاب را در نظر بگیریم شرایط مان خیلی بهتر شده، کاملا منصفانه و به اقتدای شهیدی که غلو را دروغ می پنداشت، می گویم. در کل، خانم ها امروزه زندگی آرام تر و کم دغدغه تری را طلب می کنند اما متاسفانه مولفه هایی که تنش را در خانواده زیاد می کند و آن هم تقصیر جوانان نیست در جامعه کم نیست. مردم حق شان است زندگی آرام، بدون تنش و خوبی داشته باشند ولی دست و پاگیری های فرهنگی، مقداری اجتماعی و مشکلات زیاد اقتصادی دست به دست هم داده تا زندگی ها پر تنش باشد اما در خلال آن، بینش و بصیرت مردم خیلی افزایش پیدا کرده و در انتخاب مسیر و راه بسیار عاقلانه تر برخورد می کنند. نسبت به پیش از انقلاب که بنده در ذهن دارم میزان گرایش به اسلام در بین مردم بیشتر شده، ما هیچ وقت اعتکاف به این گستردگی نداشتیم، شب های احیا به این پر شکوهی برگزار نمی شد، امام رضا (ع) این گونه مورد استقبال جوانان نبود. ولایت مداری و علی وار زندگی کردن در زمان پیش از انقلاب این گونه نبود.
خیلی از کارشناسان اجتماعی مدام بانوان را تشویق به حضور در کانون خانواده و سپری کردن لحظات می دانند اما شما برخلاف شان نه تنها بانوان را حضور در اجتماع منع نمی کنید بلکه موافق حضورشان در فضاهای مجازی هم به شرط و شروطه ها هستید و این موضوع را نه تنها عامل بازدارندگی خانم ها از کانون خانواده نمی دانید بلکه به عنوان یک فرصت برای خانواده و اجتماع در نظر می گیرید. قضیه چیست؟
فکر کنم حداقل 10 ساعتی راجع به من مطالعه کردی! (با خنده) درست است، حتی خود حضرت آقا هم فرمودند فضای مجازی، فضای مثبتی است. ببینید برای نمونه می پرسم، از نظر شما، تماشای کارتون و فیلم خوب است یا بد؟ مثلا دیدن فیلم محمد رسول الله (ص) یا سریال یوسف پیامبر چه اشکالی دارد؟ خب جواب مشخص است، تماشای برنامه های خوب، خوب است. پس مشکل چیست که می گویند نباید از تکنولوژی خوب روز استفاده کرد؟! خوب استفاده کردن از فضای مجازی عالی است. ما مخالف بد استفاده کردن هستیم نه استفاده نکردن. فکر می کنم اشخاصی که مخالف هستند، بلد نیستند از فضای مجازی درست استفاده کنند.
و سوال پایانی، دغدغه اصلی این روزهایتان چیست؟
سخن حضرت آقا. فعالیت در جبهه فرهنگی، آتش به اختیار بودن و بصیرت افزایی، و این مورد که جوانان برداشت ما از انقلاب را با زبان مورد تایید خودشان بشنوند و بیان کنند.
انتهای پیام/*

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
روح افزا، شهید حاتمی، جبهه فرهنگی، زنان طراز انقلاب ، طنین یاس.
اخبار مرتبط
ارسال نظر
  • مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
  • 1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • 2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
  • 3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اخبار پر بحث
بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
نخستین پایگاه خبری تحلیلی زنان کشور
پست الکترونیکی:
info [at] tanineyas [dot] ir
طراحی و اجرا الکا