حرکت در مسیر شهادت، قرار عاشقانه زندگی مشترکمان بود/زینب وار به وصیتش عمل می کنم
1401/07/06 - 12:34
تاریخ و ساعت خبر:
141742
کد خبر:
همسر شهید مدافع حرم ابالفضل علیجانی؛

حرکت در مسیر شهادت، قرار عاشقانه زندگی مشترکمان بود/زینب وار به وصیتش عمل می کنم

زندگی مشترک فاطمه زارع و ابالفضل علیجانی در مسیر شهدا قرار داشت و اینگونه شد که برات شهادت در عاشورای امام حسین علیه السلام بر شناسنامه شهید زده شود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس - از اصفهان؛ مصاحبه از زهرا شجاعی؛ حال و هوای این روزهای شهر شهید پرور درچه در شهریور ماه 1401 آکنده از عطر حضور شهیدی دیگر بود که از سفر دفاع از حریم حضرت زینب سلام الله علیها برگشته است. همین امر باعث شد تا راهی شهر شاهد نمونه کشور شویم تا روایت دیگری از دلدادگی زوج دهه شصتی را بر صفحه رسانه بیاوریم. هوای خیابان منتهی به منزل شهید ما را به یاد روزهای دفاع مقدس می انداخت. بنرهایی که سرتاسر خیابان را پوشانده بود و تفتی که بر سر کوچه به عکس شهید مزین شده بود؛ همه وهمه تصویر واضحی از یک دیدار معنوی و بزرگ بود و وابستگی شهید به شهادت را می توانست به خوبی احساس کرد. حس عجیبی بر من حاکم بود و نمی دانستم چگونه با همسر و سه فرزند شهید ماه محرم رو به رو شوم. قدم را در کوچه ای که شهید روزی قدم می گذاشت، آهسته و پیوسته برداشتم و دست بر زنگ منزلی گذاشتم که سرتاسر دیوارش باپرچم یاحسین تزیین شده بود. دختر 6 ساله شهید با آغوشی باز به استقبال ما آمد و این اولین دیدار ما با خانواده شهید بود.

لبخند زهرا، آرامش عجیبی بر قلبم حاکم کرد که تا پایان حضور در منزل شهید با ما عجین شده بود.
منزل شهید ابالفضل علیجانی از درچه در اوج سادگی و بی آلایشی رخ می نمایاند و همین سادگی محور اصلی مصاحبه امروز ما با همسر شهید که نماد استقامت و ایثار بودند، شد.
سردار شهید ابوالفضل علیجانی متولد 30/10/1360 از افسران دانشکده پیاده دانشگاه علوم و فنون حضرت امیرالمؤمنین (ع) نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اصفهان و از مستشاران نظامی در سوریه بود که در سحرگاه 31 مرداد 1401 در ماموریت مستشاری سوریه به شهادت رسید و به خیل عظیم همرزمان شهیدش پیوست. این شهید والا مقام اصالتاً اهل استان اصفهان شهر درچه بود و به‌عنوان خادم جهادگر حرم مطهر بانوی کرامت در برنامه‌های جهادی این آستان مقدس مشارکت داشت. گفتنی است برادر بزرگتر شهید علیجانی نیز از شهدای دفاع مقدس است.
بنده مفتخرم که امروز در کنار همسری صبور و فهیم از نسل دختران دهه شصتی (3/6/1362) هستم و گفتگوی امروز را با فاطمه رضایی همسر شهید ابالفضل علیجانی این گونه آغاز خواهم کرد.

*توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها نقطه مشترک فاطمه و ابالفضل
فاطمه خانم در ابتدا با نگاه به تصویر شهید که در سه گوشه منزل نصب شده بود، از نحوه آشنایی خود باشهید اینگونه گفت: سال 1387 با هم آشنا شدیم، نکته جالب این بود که ابالفضل بنده را چندماهی قبل از خواستگاری به صورت اتفاقی در مراسمی دیده بود ولی به دلیل حیایی که داشت منتظر معرفی از طرف خانواده و فامیلش بود. من هم از طرف اقوام تعریف ایشان را زیاد شنیده بودم، دوست داشتم که همسری با این منش نصیبم شود.
هر دو برای ازدواج متوسل به حضرت زهرا سلام الله شده بودیم و اقا ابالفضل در سفری که به کربلا داشتند از امام حسین علیه السلام خواسته بودند که همسری خوب نصیب ایشان شود. پس از سفر کربلا پیشنهاد خواستکاری بنده را به مادرشان دادند. من دانشگاه بودم و وقتی مادرم موضوع خواستگاری آقا ابالفضل را عنوان کردند و همه چیز به خوبی طی شد به گونه ای که روز عقدمان مصادف با تولد حضرت زهرا سلام الله علیها بود وخطبه عقدمان را آیت الله مظاهری خواندند. جشن عقدمان هم مصادف با میلاد با سعادت امام جواد علیه السلام بود. عروسی ما هم مصادف با 31 شهریور 1389 همزمان با شروع هفته دفاع مقدس برگزار شد. در زندگی به همدیگر تعهد دادیم که در مسیر شهادت حرکت کنیم و از خدا بخواهیم که عاقبت زندگی مان ختم به شهادت شود.

*سه فرزند، حاصل زندگی مشترک زوج دهه شصتی
زهرا 11 ساله و اولین فرزند فاطمه و ابالفضل و علی 6 ساله و فرزند آخرشان هم حدیث 3 ساله است.
*دستمال اشک برای امام حسین علیه السلام در کفن شهید علیجانی
همسر شهید از سادگی مراسم ازدواجشان اینگونه مطرح کردند: اولین هدیه روز زن را بعد از عقد به من دادند، زیرا عقدمان مصادف با روز زن بود. یک شاخه گل و یک انگشتری برای بنده خریدند و این هدیه بهترین هدیه سال 87 من بود. در زمان عقد اولین چیزی که به من نشان دادند، یک عدد دستمالی بود که به نام دستمال اشک نزد ابالفضل عنوان گرفته بود و هر اشکی برای امام حسین علیه السلام از زمان جوانی ریخته بود را با آن دستمال پاک کرده بود و به من می گفت اگر شهید شدم این دستمال را با این تسبیح تربت با من دفن کنید که الحمدالله به وصیتشان عمل کردیم.
*مسئولیت پذیری شهید از خصوصیات خاص ایشان بود
فاطمه رضایی زمانی که از ویژگی های ابالفضل سخن می گفت، تبسمی معنادار بر لبانش نقش می بست و این شروع صبوری پس از شهادت همسری با حجم بالای ابعاد شخصیتی به شمار می رفت. وی با اشاره به اینکه همسرشان پرنشاط و اهل معرفت و ایمان بودند، اینگونه افزود: خیلی اهل تفریح وپرنشاط بودند وهر هفته کارمان رفتن به تفریح بود. هر صبح جمعه صبحانه آش میگرفتیم و به مزار شهدای احمد آباد درچه که الان مزار همسرم هم آنجاست می رفتیم. صبح های جمعه ما به شهدا پیوند می خورد. اهل نشستن نبود، هر کاری به او محول می شد به بهترین شکل ممکن انجام می داد و به مسئولیت پذیر و وظیفه شناس دربین همه شهرت داشت. وابسته به دنیا نبود و سادگی در زندگی یکی از ویژگی های خاص همسرم بود.


*تربیت فرزند باید با مادر باشد
همسر از تلاش ابالفضل در همه عرصه های زندگی گفت و عنوان کرد: در خانه خیلی همراه من بود و احترام بسیار به بنده می گذاشت، همیشه این نکته را عنوان می کرد که تربیت فرزندان باید با مادر باشد و به بچه ها هم وصیت کرده اند که اگر میخواهید به همه جا برسید به مادر احترام زیادی بگذارید. خودش هم احترام بسیار زیادی به پدر و مادرشان می گذاشتند و حتی بعد از فوت پدرشان سه ماهی از لحاظ روحی ناراحت بودند و به وضوح این ناراحتی را می توانست در ابالفضل دید.
*سفری غیرمنتظره برای خانواده شهید که به شهادت منجر شد
فاطمه خانم از وابستگی زیاد فرزندان شهید به پدرشان گفت و خاطرنشان کرد: در طول زندگی مشترک اولین ماموریت همسرم به سوریه همین ماموریتی بود که به شهادتشان منجر شد و برای ما خیلی غیر منتظره بود. قبل تر ها هم اصرار برای رفتن به سوریه داشتند ولی مقام مافوقشان موافقت نمی کردند تا اینکه با اصرار شهید و در این دوره به سوریه اعزام شدند. خیلی خانواده دوست بودند و بچه ها در همان ماهی یک شیفت شب که ابالفضل نبود خیلی بهانه گیری می کردند و حدیث دختر کوچکم همیشه به پدرش می گفت: خواهش می کنم شیفت نرو ولی برای من عجیب بود که با شهادت پدر خیلی راحت کنار آمدند و این را از دعای ابالفضل داریم و حتی در سفرشان به سوریه آرامشی عجیب بین من و بچه ها حاکم بود.

*جواز شهادت را از عاشورای امام حسین علیه السلام گرفت
همسر شهید ادامه داد: شب اول محرم به من گفتند که سفری در پیش دارم و این ماموریت ممکن است که یک ماه طول بکشد وخواست خدا بوده که توفیق این سفر نصیبشان شده است. به من گفتند که به عنوان نیروی مستشاری به سوریه می روند و خیال من را بابت اینکه جنگی نیست راحت کردند. شب دوم محرم بود که به من وصیت نامه ای دادند و گفتند که یکی از دو وصیت نامه شخصی و فقط برای بنده است و بعد از شهادت بخوانم ولی شهادت برای ما که تعهد داده بودیم برای شهادت حرکت کنیم چیز عجیبی نبود و به این دلیل وصیتنامه ها را جدی نگرفتم.
قرار بود که روز سوم محرم به سوریه اعزام شود و میگفت که عزاداری واقعی در شام است ولی پروازش فراهم نشد و به خانه بازگشت ولی خیلی ناراحت بود و دائم می گفت فاطمه دعا کن تا عازم شوم و خودش دعا می کرد که شهید شود. در دهه اول محرم خیلی برای شهادت دعا می کرد و افرادی که او را در مراسم عزاداری دیده بودند می گفتند که ابالفضل امسال حال عجیبی داشت و بلند بلند گریه می کرد.
شام غریبان تماس گرفتند که آماده رفتن باشد و همان رفتنی که به شهادتش منجر شد. به من گفت به بچه ها نگو به سوریه رفته ام ولی با اصرار بعد از سه روز به مادرشان اطمینان دادم که در سوریه جنگ نیست و ابالفضل به سوریه رفته است.
شب قبل شهادتشان به من زنگ زده بودند و من خانه نبودم برای همین به مادر و پدرم تماس گرفته بودند و از پدرم درخواست داشته بودند که برایش دعا کنند که به زیارت حرم حضرت زینب سلام الله علیها بروند و گفته بودند که مراقب بچه های من باشید و حلال کنید. پدرم میکفت صدایش گرفته بود و خیلی بی حال صحبت می کرد.
در سحرگاه دوشنبه 31 مرداد 1401 در سوریه به شهادت رسیدند. وقتی خبر شهادتش را دادند شوکه شدم و باورم نیمشد ولی با دیدن پیکر پاکش آرامش خاصی گرفتم. می دانستم با شهادت از دنیا می روند ولی فکر نمی کردم این قدر زود. به او میگفتم انشالله مثل حبیب مظاهر باشی ولی به من تاکید میکرد که اینگونه دعا نکنم و از خدا بخواهم که عاقبتش شهادت باشد. به من وصیت کرده بود که اگر خبر شهادتش را دادند برای مصائب حضرت زینب سلام الله علیها گریه کنم.


*زندگی ابالفضل با شهادت عجین شده بود
همسر شهید با ابراز به اینکه، خیالم راحت است که به آرزویش رسید، تصریح کرد: طینت همسرم شهید گونه بود و در تمام لحظات زندگی مشترک به گونه ای زندگی می کرد که قدم به قدم کارهایش برای رضای خدا باشد، حالا می فهم که می گویند شهادت اتفاقی نیست کاملا درست است زیرا ابالفضل زندگی شهید گونه داشت و از ابتدا هم مادرشان با سیرت شهدایی آنها را تربیت کرده بود. حتی به من میگفت که من را پایین پای شهید سید یحیی براتی دفن کنید زیرا ارادت خاصی به سادات داشت و خدا را شکر محل دفنش به گونه ای شد که چهار طرف مزار شریفش شهدایی از سادات هستند.
*مانوس با زیارت بود و پیکرش به طواف حرم حضرت معصومه سلام الله علیها رفت
اهل زیارت و مانوس با اهل بیت علیه السلام بود و یکی از برنامه ریزی های مهم زندگی هم رفتن به زیارت قلمداد می شد. قبل از رفتنشان به سوریه به من می گفت خیلی دلم برای حرم حضرت معصومه(س) تنگ شده و خدا خواست و پیکرش قبل از اینکه به اصفهان برسد، در حرم حضرت معصومه سلام الله تشییع و طواف داده شد.
*میخواستیم با همسر و فرزندانم به اربعین برویم
فاطمه خانم با اشاره به اینکه با بچه ها برای آمدن ابالفضل برنامه ریزی کرده بودیم، گفت: ابالفضل به زهرا قول داده بود که امسال پیاده روی اربعین به کربلا برویم و در تماس تلفنی هم به من گفت که اگر ماموریتش تا اربعین طول کشید و نتوانست ما را همراهی کند، حتما با خانواده هماهنگ باشیم و بچه ها را به اربعین ببریم و اینگونه شد که خودش زودتر به امام حسین علیه السلام رسید و من به همراه بچه ها و برادرم در مراسم اربعین امام حسین علیه السلام در کربلا حضور یافتیم.

*شهیدی که خبر شهادت شهید علیجانی را به همسرش داد
فاطمه خانم از خواب همسر شهید سید یحیی براتی اینگونه شرح داد: همسر شهید سید یحیی براتی از شهدای مدافع حرم درچه قبل از شهادت شهید علیجانی خواب دیده بود که همسرش اشاره به تابوتی می کند که از سوریه برگشته است و از آن تابوت نوری به آسمان منتشر می شود؛ وقتی از همسرش می پرسد که این نور چیست؛ شهید براتی عنوان می کند که این شهید برات شهادتش را از عاشورا گرفته است.
خواهرم هم قبل از شهادت ابالفضل خواب دیده بود که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وارد منزل ما شده و برای بچه هایم هدیه آورده و دست روی سر تک تک بچه هایم می کشد؛ وقتی خوابش را برای مادرم تعریف می کند، مادرم تاکید کرده بود که به فاطمه از خوابت چیزی عنوان نکن و صدقه بدهد.
*کلام آخر
همسر شهید مدافع حرم ابالفضل علیجانی در پایان خاطرنشان کرد: خانواده شهدا با خدا معامله می کنند و توقعی ندارند ولی مردم نیز نباید با صحبت ها و قضاوت های خلاف واقع، قلب خانواده شهدا را جریحه دار کنند.
انتهای پیام/ زهرا شجاعی

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
حرکت در مسیر شهادت، قرار عاشقانه زندگی مشترکمان بود/زینب وار به وصیتش عمل می کنم
اخبار مرتبط
ارسال نظر
  • مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
  • 1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • 2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
  • 3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اخبار پر بحث
بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
نخستین پایگاه خبری تحلیلی زنان کشور
پست الکترونیکی:
info [at] tanineyas [dot] ir
طراحی و اجرا الکا