عشق به حجاب، هدیه ای که چادر نماز گلدار برای به ارمغان آورد
1399/05/11 - 10:48
تاریخ و ساعت خبر:
92145
کد خبر:
مستوره ها /5

عشق به حجاب، هدیه ای که چادر نماز گلدار برای به ارمغان آورد

همه منتظر چادر و جانماز بودیم با صدای معاون همهٔ کلاس یهو ساکت شد،پلاستیکی پر از چادر های گل دار هم شکل و دریک اندازه در دست معاون خود نمایی میکرد؛ چشم های همه به پلاستیک دوخته شده بود،من هم باورم نمی شد!!یعنی چادر ها قرار بود برای ما باشد .؟!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس - حجاب ودیعه ای ثمین از زنان ادوار گذشته ایران زمین است که با الگوبرداری از پوشش فاطمی به بالاترین درجات خود رسیده است. حجاب فاطمی عطر خوش #آرامش را در مشام محجبه ها جاری می سازد و رنگ امنیت به لحظه لحظه حضورشان در اجتماع می زند. حجاب از نوع فاطمی اش،خاطرات خوشی را به همراه دارد که بازگو کردن مذاق آدمی را شیرین می کند. پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس در نظر دارد خاطرات زیبای زنان و دختران ایرانی در خصوص حجاب را تحت عنوان « خاطرات مستوره ها» منعکس کند. علاقمندان می توانند خاطرات خود را به آی دی m_tavakoli۵۹@در پیام رسان ایتا ارسال نمایند.
معصومه جیریایی شراهی - روستای جیریا - شهرستان اراک

نوجوانی از خِطهٔ جیریآ،بآ چتری پر از خاطره زیر آسمآن خدا...
در جادهٔ بن بست کودکی ام به شاه راه عنایت الهی رسیدم؛ گویا تلاش ها واصرار ها بی فایده بود، چشم و گوش همه منتظر خبری از جشن ۹سالگی بود...برنگزار نشدن جشن علت داشت، علتش تهیه نشدن چادر بود.
دربین همین ناراحتی هآ خبر آماده شدن چادر و...از طرف معاون؛ شوقی در دل بچه ها انداخت.
باهمین شوق به خآنه آمدم تا برای تهیه دست گل جشن فردا حاضرشوم. ذوق و شوقی وصف ناشدنی در جانمان افتاده بود...
با همکاری دوست صمیمی ام و خواهرم دست گل جشن فردا حاضر شد،دست گلی با ربان زرد و غنچه های صورتی.
روز جشن فرا رسید،همه منتظر چادر و جانماز بودیم با صدای معاون همهٔ کلاس یهو ساکت شد،پلاستیکی پر از چادر های گل دار هم شکل و دریک اندازه در دست معاون خود نمایی میکرد؛ چشم های همه به پلاستیک دوخته شده بود،من هم باورم نمی شد!!یعنی چادر ها قرار بود برای ما باشد .؟!
همه با شوق چادرهایمان را سر کردیم ،به همه می آمد، من و دوستم هم از هم میپرسیدم به منم میاد ؟!الان خوبه!؟ صدای خنده کلاس را شلوغ کرد، آخر دوستم قدبلندتر از همه بود و چادر براش کوتاه بود.با همان لبخندی ک بر لب داشتیم همه راهی حیاط مدرسه شدیم سالن مدرسه پراز صدای خنده و قدم های ما شده بود...
وارد حیاط شدیم هرکسی با دست گلی در دست کنار مادرش نشست، تمام قسمت های جشن :شعبده بازی ،شعر ، و... همه به پایان رسید ،نوبت به اهدای جوایز شد؛دوباره اضطراب و شور دیگری در ماافتاد.
معاون اسم هارا یکی پس از دیگری صدا میزد،نوبت به من رسید :سرکارخانم معصومه جیریایی .با شنیدن اسمم دست پاهایم سست شده بود، دلم میخواست هرچه زودتر جایزه ام را بگیرم.خدا خدا کردم پاهایم همراهی ام کند،راهی شدم سمت معاون نسیمی خنک چادرم را این سو و آن سو میکشید،حس میکردم سبک تر شده ام .جایزه را گرفتم و دوباره کنار مادرم نشستم...
بعداز دقایقی جشن تمام شد،خیلی خوش گذشت،به من بیشتر.
به کلاس رفتیم تا آماده رفتن شویم،چادرم را با حساسیت از سرم پایبن کشیدم و تازدم و با جایزه ام که جانماز و کتاب بود، داخل کیف مشکی رنگ ام جای دادم ؛از آن روز ب بعد چادر برای من تا به امروز که ۱۶سال دارم،رفیق شفیقی شد...
انتهای پیام/*

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
چادر، مستوره ها، حجاب، عفاف، حجاب و عفاف، خاطره ، خاطره حجاب ، جشن تکلیف
اخبار مرتبط
ارسال نظر
  • مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
  • 1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • 2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
  • 3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اخبار پر بحث
بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
نخستین پایگاه خبری تحلیلی زنان کشور
پست الکترونیکی:
info [at] tanineyas [dot] ir
طراحی و اجرا الکا