بانوی رزمنده دزفولی: نمی توانم و به من ربطی ندارد؛ جملاتی که در روزهای بمباران از هیچ دزفولی شنیده نشد/ ایستادگی و مقاومت دزفول، مایه افتخار و عزت هر ایرانی است
1401/03/04 - 12:28
تاریخ و ساعت خبر:
138869
کد خبر:
حتی موشک های 12 متری دشمن نتوانست دزفول را به زانو درآورد

بانوی رزمنده دزفولی: نمی توانم و به من ربطی ندارد؛ جملاتی که در روزهای بمباران از هیچ دزفولی شنیده نشد/ ایستادگی و مقاومت دزفول، مایه افتخار و عزت هر ایرانی است

در دوران دفاع مقدس بسیاری از شهرهای غرب کشور صحنه مقاومت، ایثار و دلاوری مردان و زنان ایران اسلامی بود که همیشه در ذهن تاریخ، ماندگار و ابدی شده از جمله شهر دزفول که به عنوان پایتخت مقاومت ایران نام گذاری شد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس - مردم شهیدپرور دزفول در مدت هشت سال دفاع مقدس با وجود اصابت موشک های بیشمار بر پیکره شهر، اراده دشمن را در خالی کردن شهر و در هم کوبیدن آن را به یکی از آرزوهای دست نیافتنی متجاوزان مبدل کردند. در این مدت با وجود موج تبلیغی و تهدیدات گستره رژیم بعث عراق و بلندگوهای شبانه روزی حامیان آنها، اهالی دزفول هرگز تسلیم نشدند و هر هفته همراه رزمندگان نماز جمعه را به امات آیت الله قاضی اقامه می کردند.
این شهر در دوران دفاع مقدس توسط 176 فروند انواع موشک های 3 متری، 9 متری و 12 متری اسکاد، دو هزار و 500 گلوله توپ و 331 راکت هواپیما مورد اصابت قرار گرفت. بیش از 19 هزار واحد مسکونی و تجاری نیز در شهر تخریب شد تا آنجا که آن را با نام شهر موشک ها یاد کرده اند.

کم نیستند شیرزنانی که با مجاهدتهای خالصانه و خداپسندانه سرنوشت جنگ را به نفع شهرشان رقم زدند و با حضور موثر و بی نظیرشان جانانه مقاومت کردند. یکی از این شیرزنان خانم مهین امجد از دزفول است که در ادامه، روایتگر اقدامات و ایثارگری های مثال زدنی مردم شهرش است.
بسم الله القاسم الجبارین
یادم هست که آن وقت ها بیشتر می گفتیم" بسم الله القاسم الجبارین" با این نوع یاد خدا کردن و شروع به کار کردن، آدم حس می کرد که واقعا و یقینا دشمن متخاصم، تجاوزگر و ظالم است و تنها خداست که با ماست ، ما را یاری می کند و انتقام ما را از دشمن خواهد گرفت و نتیجه کار هم همینطور شد.
بمباران پایگاه نیروی هوایی همانا و شکستن دیوار صوتی همانا
وقتی دوران دفاع مقدس شروع شد، دانش آموز بسیجی بودم. به خاطر فعالیت های فرهنگی و آموزش های نظامی، تقریبا همه وقت در دبیرستان حضور داشتیم. ساعت از دو بعد از ظهرگذشته بود و من یکه و تنها داشتم پیاده به طرف دبیرستان حرکت می کردم. اوایل سال تحصیلی بود و هوا هم گرم شده بود. خیابان خیلی خلوت بود و به ندرت ماشینی رد می شد. تقریبا داشتم از وسط خیابان عبور می کردم که هواپیماهای بعثی با سرعت از بالای سرم رد شدند. ارتفاعشان خیلی کم بود و به راحتی توانستم ببینم که به طرف پایگاه نیروی هوایی در حرکت اند. همزمان صدای شکستن دیوار صوتی را شنیدم. وسط خیابان ایستادم و منتظر ماندم که وقتی برمیگردند دوباره آنها را ببینم . از جنوب به طرف شمال در حرکت بودم، درست جهت حمله هواپیماها. چقدر زمان برد نمی دانم، بدون اغراق و بدون ذره ای ریا عرض می کنم، یک دانش آموز دوم دبیرستان، تنها وسط خیابان. نه ترسیدم و نه فریاد زدم و نه فرار کردم. ، همانجا منتظر ایستادم و صدای مهیب بمباران پایگاه و بعد برگشت هواپیماهای بعثی. کار خاصی از دست من بر نمی آمد. به راهم ادامه دادم و رفتم به طرف دبیرستان.


هیچ کس نمی گفت به من مربوط نیست
روزهای پر التهاب و سرنوشت ساز، روزهای خوب مسئولیت آفرین و احساس تکلیف. واقعا در آن بحبوحه آدم به تنها چیزی که فکر نمی کرد خودش بود. همه در تب و تاب بودیم که یک کار مفید انجام بدهیم. بهتر بگویم با تمام وجودمان احساس می کردیم که خدا نظاره گر رفتار و اعمال ماست. لحظات، لحظات مقدسی بود. همه می دویدند که کاری انجام بدهند. فرد خاص و یا کار خاصی مورد نظر نبود. هر چیزی که بر زمین مانده بود، باید برداشته می شد تا حرکت رزمندگان را کند نکند. یا حمل وسایل، پخت و پز و جابجایی سلاح، کمک به مجروحین، چه کار بزرگ جراحی توسط کادر درمان و چه انجام تزریقات و پانسمان مردم زخمی و حتی تعویض یک ملحفه. مهم کمک رسانی بود نه بزرگ و کوچکی کار و یا حجم و تعداد.
باید آواربرداری می شد، کوچک و بزرگ از زیر آوار بیرون آورده می شدند. هیچکس نمی گفت نمی توانم. هیچکس نگفت به من ربطی ندارد. هیچکس نگفت دیر وقت است و باید بروم به خانواده خودم رسیدگی کنم. منتظر غیر نبودند و شب و روز نداشتند. به محض اینکه موشکی به جایی اصابت می کرد و یا توپی به محلی از شهر برخورد می کرد و یا بمبارانی می شد، شب و روز فرق نمی کرد، در کمترین زمان ممکن با هر وسیله ای که داشتند حالا یا ماشین یا موتورسیکلت و دوچرخه و یا پیاده خودشان را می رساندند و به شدت احساس تکلیف می کردند.
صمیمیت، یک رنگی، ابراز دوستی و هم دردی در منش همه موج می زد. آدم اصلا احساس غربت و بی کسی نمی کرد. همه یک خانواده مسئولیت پذیر بودند. خانم ها در موقعیت امداد، برای افراد چادر و روانداز می آوردند تا حفظ حرمت زنانی بشود که از زیر آوار پوشش آنها پاره و از بین رفته بود.
نه رزمندگان، نه افرادی که به عنوان مسافر به شهر آمده بودند و نه مهاجرینی که در شهرهای اطراف مورد هجوم قرار گرفته بودند و به دزفول می آمدند احساس غربت و بی کسی نمیکردند. در اکثر مواقع بعد از بمباران و موشک باران شهر با انجام امدادهای خودجوش، وضع شهر به حالت عادی برمی گشت که غیر قابل تصور بود حتی الان که تاریخ بازگو می شود و خاطرات را می شنویم.
ایستادگی و مقاومت دزفول، مایه افتخار و عزت هر ایرانی
در یک جمله می شود گفت و نوشت که باید خود انسان حاضر بود و می دید تا آن همه صداقت، صمیمیت و یک رنگی و برای هم بودن را لمس می کرد. وجود حس جوانمردی، صفا و غیرت حاکم بر مردم ولایت مدار و پای کار انقلاب شهر باعث شد که دزفول نماد ایستادگی و مقاومت در برابر کفر جهانی و نیز افتخار و عزت هر مسلمان ایرانی باشد. دزفول در آن ایام با انجام آن همه ایثار و از خود گذشتگی در واقع نماینده تمام مردم ایران و سرزمین پر افتخارمان بود. دزفول بخش اعظمی از قدرت و توانمندی نظام اسلامی در برابر تمامی دشمنان انقلاب اسلامی بوده و خواهد بود. مردم ولایتمدار و عاشق اسلام و امام با اتحاد و یکپارچگی که در شهر حاکم بود به اعتقاد این حقیر یک پرده نمایش از عظمت، شکوه و قدرت اسلام را در آن ایام به نمایش گذاشتند و در آن اوضاع و احوال، با ایجاد امنیت همه جانبه بر شهر، عظمت و بزرگی مردم دو صد چنان به نمایش درآمده بود.
امنیت دزفول از برکت شیربچه های شیعه مدافع ولایت بود
خودم به شخصه بارها و بارها در نیمه های شب در بسیاری از نقاط شهر برای انجام اموری تردد می کردم و هیچگاه و هیچگاه و هیچگاه احساس ترس و ناامنی نکردم. نه به خاطر اینکه مدعی باشم انسان خیلی شجاعی بودم بلکه به خاطر وجود امنیت و آرامش خاطری که در شهر حاکم بود و در تمامی لحظات و در گوشه گوشه شهر وجود داشت. این از برکت سایه اسلام، انقلاب و وجود شیر بچه های شیعه مدافع ولایت و مردم مومنی بود که به شهر حیات می بخشیدند. از این همه کار فقط رضای خدا را خواستار بودند و دلخوشی آنها سلامتی و رضایت امام به عنوان سمبل ولایت بود ولاغیر.
اگر دوباره در شرایط جنگ دزفول قرار بگیرم، همان حس و همان مقاومت را خواهم داشت. میدانم که همان امنیت، شهامت ایستادگی و دفاع از نظام و انقلاب و امام راحل را دوباره میتوانم تجربه کنم.
تنها چیزی که عوض شده زمان و تاریخ است نه معیارهای مسلمانی
معتقدم که اسلام همان اسلام، نظام اسلامی همان نظام اسلامی، امامین انقلاب همان، دشمنان نظام همان دشمنان هستند و من مسلمان بسیجی دوستدار و پیرو ولایت هم همان هستم، فقط زمان و تاریخ عوض شده است لکن، ملاک و معیارهای مسلمانی و اعتقادات و وطن دوستی همان است. البته با پختگی و شناخت بیشتر و سرسختی در دفاع از باورهایمان بیشتر هم خواهد شد.
دارالمومنین دزفول مفتخر به پایتخت مقاومت ایران
در خرداد 66، طبق مصوبه و قانون، لوح ایثار و مقاومت به مردم دزفول اهداء و دارالمومنین دزفول به پایتخت مقاومت ایران اسلامی مفتخر شد، این ظاهر امر است و حد و توان ناقص انسانها در تقدیر از یک حماسه و مقاومت عظیم و بینظر در طول تاریخ بشریت.
اما واقعیت امر این است که 4 خرداد روزمقاومت دزفول نامگذاری شد تا یادمان نرود و هر ساله در این روز بخاطر آوریم که مردمانی بی نظیر و بی همتا در یک شهر بی نام و نشان و بدون هیچ امکانات و پشتیبانی مادی، بی دریغ و بی ادعا، در یک مقطع تاریخی عهده دار نمایندگی امت اسلامی ایران شدند تا در برابر ظلم و اجحاف به بشریت در مقابل استکبار و صهیونیست جهانی بایستند و ثمره آن همه مقاومت را الان در اقصانقاط دنیا نظاره گر باشیم و اینها نویدی باشد بر زمینه سازی ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف . ما مردم دزفول مفتخریم که ازسوي خداوند متعال برای به ظهور رساندن این امر بزرگ، انتخاب شدیم و شاکر این نعمت بوده و هستیم ،الحمد لله که سربلند و موفق از این آزمون برآمدیم و مهمتر شرمنده خدا و اهل بیت علیهم السلام، نشدیم. امیدوارم که هیچ ملتی دچار جنگ و جدل در خاک خود نشنود و شاهد از دست رفتن عزیزان و سرمایه های وطنشان نگردند. دعا کنیم که انسانها آنقدر شعور پیدا کنند و به بلوغ برسند که هیچگاه متعرض هم نشوند.
* لطفا بگویید با شنیدن این کلمات اولین چیزی به ذهنتان می رسد، چیست؟
-موشک 12 متری؟
نماد حقارت و ذلت در برابر اراده و ایستادگی فرزندان امامین انقلاب
-کودک شهید؟
سربازان و پا به رکابان ولایت مهدی موعود که برای جان نثاری شتاب داشتند.
-مقاومت؟
شیرین ترین، لذت بخش ترین و پرافتخارترین واکنش سربازان ولایت و نیز اوج خفت و خواری و ذلت استکبار جهانی
-سنگر؟
آغوش گرم و امن وطن در زیر سایه ولایت اهلبیت علیهم السلام. درحال حاضر ولایت امام خامنه‌ای مدظله العالي مکان تامین خیر دنیا و آخرت است.
انتهای پیام/*

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
حتی موشک های 12 متری دشمن نتوانست دزفول را به زانو درآورد
اخبار مرتبط
ارسال نظر
  • مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
  • 1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • 2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
  • 3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اخبار پر بحث
بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
نخستین پایگاه خبری تحلیلی زنان کشور
پست الکترونیکی:
info [at] tanineyas [dot] ir
طراحی و اجرا الکا