خاطرات تلخ و شیرین بانوی دزفولی از روزهای موشک باران دزفول قهرمان
1401/03/07 - 10:49
تاریخ و ساعت خبر:
138955
کد خبر:

خاطرات تلخ و شیرین بانوی دزفولی از روزهای موشک باران دزفول قهرمان

حدودا ساعت ۱۲:۳۰ ظهر بود. سر سفره ناهار در حال شیر دادن به دخترم بودم که در آغوشم به خواب رفت. برای پسرهایم داشتم لقمه اول را می گرفتم که یکباره موشک خورد به کنار خانه ما. وقتی به خودم آمدم دو پسرم کنارم نبودند. دیدم دخترم از شدت صدای گوش خراش و مهیب انفجار به یک باره کبود شد و پنجه دستان کوچکش باز شده بود، خشک و لرزان شد و چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس - به مناسبت سالروز مقاومت دزفول پای صحبت های فریده باشه آهنگر می نشینیم. بانویی که روزهای شلیک آتش بر شهرش را دید و تا پای جان ایستاد و شهرش را تنها نگذاشت.
- در روزهای بمباران های موشک بر شما چه گذشت؟
- خاطره اول:
بمباران موشکی یعنی شهادت، مظلومیت، در صحنه ماندن و یکی شدن با زیربنای توحید، ولایت و امامت، اطاعت امر ولی رفتن تا مرز شهادت، مصدومیت، معلولیت و استقامت در راه هدفی الهی و والا.
دی ماه سال ۱۳۶۵بود. در آن زمان، دو پسر ۲ و4 ساله و یک دختر 6 ماهه داشتم.

حدودا ساعت ۱۲:۳۰ ظهر بود. سر سفره ناهار در حال شیر دادن به دخترم بودم که در آغوشم به خواب رفت. برای پسرهایم داشتم لقمه اول را می گرفتم که یکباره موشک خورد به کنار خانه ما. وقتی به خودم آمدم دو پسرم کنارم نبودند. دیدم دخترم از شدت صدای گوش خراش و مهیب انفجار به یک باره کبود شد و پنجه دستان کوچکش باز شده بود، خشک و لرزان شد و چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد.
پنجره از جا کنده شده و اتاق پر از خاک و غبار بود نمی توانستم جایی را ببینم. هراسان به دنبال دو پسرم به هر سو می دویدم. دیدم از شدت موج انفجار موشک هرکدام به گوشه ای از خانه پرتاب شده بودند. به هر زحمتی که بود بچه ها را در قسمت امن خانه جا دادم و لباسهای نصف و نیمه شسته شده را در سبدی گذاشتم. نفس نفس زنان و سراسیمه خودم را به در حیاط رساندم تا توی کوچه را ببینم اما هیچ کدام از همسایه ها توی کوچه نبودند و برگشتم پیش بچه ها. تقریبا تا حدود ساعت ۵ عصر در همان وضعیت ویرانه و خاک آلود گرفتار بودم. از طرفی همسرم در ماموریت بود . به محض شنیدن خبر موشک باران دزفول خودش را رساند به محل اصابت موشک و در خارج کردن افراد از زیر آوار کمک کرده بود و کاملا خاک آلود به سراغمان آمد. تا ما را با آن وضعیت دید رفت و اتومبیلی فراهم کرد و ما را به منزل دیگرمان در خارج از شهر که فقط چهار دیوار و یک آشپزخانه نیمه تمام داشت برد. شب را آنجا سپری کردیم. فردای آن روز شنیدیم که هشت موشک دیگر به دزفول زدند و منزل مسکونی ما کاملا تخریب و با خاک یکسان شده بود.


- خاطره دوم
عصر یک روز از نیمه دوم سال۶۱ به همراه مادرم و پسرم که پنج ماهه بود برای عیادت زن دایی ام به منزلشان در محله چولیان واقع در خیابان شریعتی (سی متری سابق) رفتیم. در راه برگشت بودیم که موشک زدند به شهر. وسط خیابان بودم. پسرم را محکم تر در آغوش گرفتم. وجودم پر از دلهره و آشوب بود. با مادرم به دنبال پناه گاهی می گشتیم. میز بزرگ جلوی مغازه نانوایی را دیدم و با پسر و مادرم به زیرآن پناه گرفتیم تا از ترکش ها و تکه های جدا شده از ساختمانها در امان بمانیم. بعد از فروکش کردن اوضاع چون همسرم جبهه بود به سرعت به خانه پدرم رفتم و آنجا ماندم. فرزند معصومم به شدت شوکه شده بود و درتب شدید می سوخت و چندین ماه درگیر درمانش بودیم تا بحمدلله خوب شد.
- چرا چهارم خرداد روز مقاومت دزفول نامگذاری شد؟
- در مدت ۸ سال دفاع مقدس اکثر مردم همیشه در صحنه دزفول، در شهر ماندند و پشت جبهه با درایت و به صورت سازماندهی شده ای نیازهای جدی جبهه را برآورده می کردند طوری که از نظر رژیم بعث عراق، دزفول جبهه محسوب می شد چون در واقع تامین نیازها چه از لحاظ پزشکی، امور فنی، تهیه و تعمیر لباس و تهیه موادغذایی و بسیاری موارد دیگر همه جانبه بود. از طرفی خانم ها مشوق اعزام فرزندان و همسران خود به جبهه های نبرد حق علیه باطل بودند و همچنین از نیروهای نظامی و بسیجی اعزامی از شهرهای دیگر نیز پذیرایی می کردند.
این نکته قابل توجه است که دشمن با هر موشکی که به شهر اصابت می کرد، مردم بیشتری از امام راحل و رزمندگان پیشتبانی می کردند بطوری که مردم در همان روزهای ابتدایی اصابت موشک، برای کمک در محل حاضر می شدند و وقتی افراد را زنده از زیر آوار خارج می کردند، می گفتند که زندگی ما فدای امام و نظام اسلامی.

- اگر الان دوباره در شرایط زمان جنگ دزفول قرار بگیرید چه حسی خواهید داشت ؟ آیا همان حس شجاعت و مقاومت در برابر مشکلات را دارید؟

- ابتدا این را بگویم که الآن هم ما در یک جنگ تمام عیار فرهنگی، اقتصادی و نرم هستیم که باید به فرمان امام خامنه ای حفظه الله تعالی با جهاد تبیین آن را به نفع نظام مقدس جمهوری اسلامی پیش ببریم. اگردوباره در همان فضای جنگی قرار بگیریم با همان حرارت، شجاعت، مقاومت و پایداری در برابر بیگانگان خواهیم ایستاد و برای ما فرقی ندارد. اصل سلامتی و حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت است. ما خود و فرزندانمان فدایی این نظام بوده، هستیم و خواهیم بود.
انتهای پیام/*

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
خاطرات تلخ و شیرین بانوی دزفولی از روزهای موشک باران دزفول قهرمان
اخبار مرتبط
ارسال نظر
  • مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
  • 1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • 2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
  • 3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اخبار پر بحث
بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
نخستین پایگاه خبری تحلیلی زنان کشور
پست الکترونیکی:
info [at] tanineyas [dot] ir
طراحی و اجرا الکا