آزمایشگاه که سوخت، جانمان سوخت
1398/09/21 - 09:28
تاریخ و ساعت خبر:
37136
کد خبر:

آزمایشگاه که سوخت، جانمان سوخت

کارشناس فنی آزمایشگاه خون باشی و سروکارت با خون و نمونه بافت‌های آسیب‌دیده انسانی؛ اما پایت را در کفش کتابدارهای شهر، گلخانه دار محله و مراکز مشاوره کرده باشی. این شرح‌حال فرید منصوری و مژگان رضایی است. زوجی که با کمک یکدیگر مرکز آزمایشگاه خون را در شهر شیراز اداره می‌کنند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس - بیماران بسیاری هستند که با شرایط نامساعد روحی به آزمایشگاه آن‌ها قدم گذاشته‌اند؛ اما وقت خارج شدن از آزمایشگاه بیشتر از همه، خودشان متوجه شده‌اند که چقدر حالشان بهتر شده است. مراجعه‌کنندگان این آزمایشگاه معتقدند فضای آزمایشگاه اصلاً شبیه به محیط‌های درمانی و بیمارستانی نیست؛ بااینکه سروکار همه اهالی این مرکز با خون، سرنگ و نمونه‌های آزمایشگاهی است؛ اما تصویر خون و سرنگ در ذهن افرادی که به این مرکز مراجعه می‌کنند غلبه ندارد. هرچند این حس بیشتر به دلیل ارتباط مثبت و همراهی و همدلی کارکنان با بیماران است؛ اما بخشی از این حس مثبت مربوط می‌شود به فضای داخلی آزمایشگاه.
قلمه زدن شاخه‌های امید
باوجود کتابخانه، و قلمه‌هایی که برای هدیه دادن به بیماران در پیشخوان پذیرش آزمایشگاه وجود دارد بیماران یادشان می‌رود که برای پیگیری دردهایشان به این آزمایشگاه آمده‌اند. حتی در صورت تمایل مراجعه‌کننده، کارکنان آمادگی این را دارند تا کتاب‌های موردنظر بیماران را درست شبیه یک کتابدار به آن‌ها امانت بدهند و موقع دادن جواب آزمایش، کتاب را پس بگیرند. یا اینکه نحوه پرورش قلمه‌ها را در صورت تمایل بیماران آموزش می‌دهند و با هدیه دادن قلمه‌ها آن‌ها را بدرقه می‌کنند.
محل کارمان خانه ماست
«فرید منصوری» و همسرش «مژگان رضایی» سال‌هاست که آزمایشگاهشان را باذوق و سلیقه مدیریت می‌کنند و معتقدند که محل کارشان هیچ فرقی با محل زندگی‌شان ندارد. برای آن‌ها مراجعه‌کنندگان هیچ فرقی با عزیزان و اقوامشان ندارند. این را افرادی که گذرشان به آزمایشگاه آن‌ها افتاده تأیید می‌کنند.
آقای قاسمی از مراجعه‌کنندگان آزمایشگاه می‌گوید: «من از شهر بوشهر برای پیگیری درمان به شیراز می‌آیم. اگر سختی راه را تحمل می‌کنم فقط به این دلیل است که حس خوبی نسبت به این آزمایشگاه و مدیریت آن دارم. البته قصه آشنایی من با آقای منصوری شنیدنی است. چند سال پیش به شیراز آمده بودم تا اقدامات درمانی را برای خودم و همسرم انجام دهم. در خانه‌یکی از اقوام مهمان بودیم. برای نماز مغرب و عشاء همراه با همسرم روانه مسجد محله شدیم. بعد از نماز آقای منصوری در خصوص بعضی بیماری‌ها در مسجد صحبت کرد و مسائل علمی را به زبان ساده برای ما توضیح می‌داد. خیلی اتفاقی ما نیز دقیقاً همان مشکلی را داشتیم که آقای منصوری به آن اشاره کرد. این اتفاق باب آشنایی بیشتر ما را با او باز کرد. بعد از پایان سخنرانی در مسجد از او مشاوره شخصی گرفتم. جالب اینکه آقای منصوری شماره من را گرفت و از فردای آن روز مثل یک مشاور درمانی من را کمک کرد. پزشکان معتبری را به من معرفی کرد و با آغوش باز همه مشکلات من را حل می‌کرد. هیچ‌وقت هزینه‌ای بابت مشاوره‌هایش از ما نگرفته است؛ اما هر وقت به شیراز می‌آییم همسرم تنور خانه را روشن می‌کند و برای خانواده منصوری چند قرص نان می‌پزد؛ درست شبیه به ارتباط پزشکان و بیماران در یک قرن گذشته. حالا چند سالی است که به‌محض داشتن کوچک‌ترین مشکل با او تماس می‌گیریم. او درراه رضای خدا به خیلی از بیماران کمک می‌کند.»
فرید منصوری درباره هدیه زوج بوشهری می‌گوید: «چه هدیه‌ای بهتراز بوی نان بوشهری.»
حال دلمان خوب نیست
وقتی با فرید منصوری وارد گفتگو می‌شویم منتظریم حرف‌هایی بشنویم از جنس امید، از جنس موفقیت‌هایی که به‌واسطه نگاه مهربان او و همسرش به سراغشان آمده است. بپرسیم چرا در آزمایشگاهتان کتاب امانت می‌دهید؟ چرا قلمه زدن و پرورش گل را آموزش می‌دهید؟ چرا مشاوره‌های اجتماعی و خانواده‌ دارید؟ اما انگار هر دو آن‌ها دل‌ودماغی برای حرف زدن درباره موفقیت‌هایشان ندارند. درحالی‌که حجم ناراحتی و پریشان احوالی در صدای آقای منصوری موج می‌زند می‌گوید: «از وقتی یکی از مراکز آزمایشگاه خون در تهران به دلیل اغتشاشات بنزینی در آتش سوخت، من و همسرم بسیار غمگین شده‌ایم. هنوز نتوانسته‌ایم این درد بزرگ را بپذیریم. ما هیچ شناختی از کارکنان و کارشناسان آن آزمایشگاه نداریم؛ اما خوب می‌دانیم برای راه‌اندازی این آزمایشگاه چه خون‌دل‌ها خورده شده است. پولش به کنار، از همه دردناک‌تر این است که آن آزمایشگاه محل نگهداری خون مردمی بوده است که برای تشخیص بیماری به آن مرکز مراجعه کرده‌اند و صدها نفر دچار مشکلاتی می‌شوند که حتی در تصورتان نمی‌گنجد.»
آزمایشگاه و آدم‌ها باهم سوختند
فرید منصوری درحالی‌که غم و عصبانیت توأمان از چهره و صدایش پیداست ادامه می‌دهد: «همان شب که تلویزیون صحنه‌های دل‌خراش آتش گرفتن آزمایشگاه را نشان می‌داد و رقمی بالغ‌بر 8 میلیارد خسارت آزمایشگاه را ارزیابی می‌کرد. شاید خیلی‌ها در و پنجره سوخته و دستگاه‌های آتش‌گرفته آزمایشگاه را دیدند؛ اما من و همسرم نگاهمان به نمونه‌های خون مردم، نمونه‌های بافت‌های آسیب‌دیده بدن افرادی که برای آزمایش به آزمایشگاه سپرده‌شده بود خیره ماند. همسرم درحالی‌که که حتی قدرت سر برگرداندن از صفحه تلویزیون را نداشت تا مدت‌ها ساکت بود. چون ما نسبت به این شغل و تعهد آزمایشگاه نسبت به بیماران آگاه هستیم و درک می‌کنیم که چه مصیبتی رخ‌داده است.
به‌عنوان‌مثال وقتی فردی مشکوک به سرطان می‌شود و روده و یا دستگاه گوارش او را فقط برای نمونه‌برداری در اتاق عمل جراحی باز می‌کنند و نمونه‌برداری انجام می‌شود هزینه جانی و مالی بالایی را متقبل شده تا فقط کمی از بافت را به آزمایشگاه برای بررسی بیماری انتقال بدهند حالا همه آن بافت‌ها سوخته است و بیماران باید دوباره آماده جراحی شود. چه‌بسا بسیاری از نمونه دهنده‌ها به بیماری‌های پیش‌رونده مبتلا باشند و ظرف مدت کوتاهی سلول‌های بدخیم بخش زیادی از بدن آن‌ها را درگیر کند. آتش زدن آزمایشگاه باجان خیلی از مردم بازی کرد.
تا صبح چهره مراجعه‌کنندگانی که برای پیگیری جواب آزمایش‌هایشان به مرکز مراجعه می‌کنند و با یک آزمایشگاه سوخته روبرو می‌شوند یک‌لحظه از جلوی چشمانم دور نمی‌شد. علاوه بر آن، به وسایل آزمایشگاهی که حالا در شرایط تحریم بسیار نایاب و گران شده‌اند فکر می‌کنم که چطور با شرایط سخت وارد کشور شده بود و حالا همه آن‌ها دود شده و به هوا رفته است. این معترضین مردم نبودند. هیچ آدمی دوست ندارد به جان همسایه‌اش آتش بیاندازد. اما ای‌کاش محل مناسبی برای حضور معترضان به گرانی بنزین وجود داشت تا کسانی که سوءاستفاده‌گر بودند در بین مردم قرار نمی‌گرفتند و به بدنه جامعه لطمه وارد کنند.»
کارشناسی که الگو شد
علیپور عضو هیئت امنائ مسجد محله، درباره حضور منصوری کارشناس آزمایشگاه در مسجد محله می‌گوید: «او به صورت داوطلبانه هفته‌ای یک‌مرتبه برای نمازگزاران صحبت می‌کند و از بیماری‌های خاموش و نحوه مراقبت از خود و توصیه‌های لازم برای پیگیری دردهای خفیف، بسیار ساده توضیح می‌دهد. استقبال مردم بسیار زیاد بوده است و ما هم از این الگو استفاده کردیم و کارشناسان متعددی را برای آگاهی دادن به مردم دعوت می‌کنیم.»
علی پور توضیح می‌دهد: «صحبت‌های ساده علمی آقای منصوری در بین مردم باعث شده است که بسیاری از جوان‌ها با او هم‌صحبت شوند. انرژی بسیار مثبت آقای منصوری باعث شده است اهالی محله به او اعتماد کنند و از او مشاوره بگیرند.»
ما شاگرد سلطان خون ایران هستیم
منصوری می‌گوید: «ما نسبت به مردم تعهد داریم حتی پیش‌آمده است که نتایج آزمایش مراجعه‌کننده‌ای خارج از محدوده مجاز بوده است. حتماً از بیمار دعوت می‌کنم و سوابق بیماری و شرایط بالینی او را می‌پرسم و بدون اینکه هزینه مجددی از او گرفته شود آزمایش را تکرار می‌کنم تا بیمار سردرگم نشود و با دو جواب آزمایش نزد دکترش برود. مراجعه مجدد بیمار بعد از توصیه پزشک برای بیمار هزینه‌بر و وقت‌گیر است. من تلاش می‌کنم تا آنجا که از دستم برمی‌آید به پزشک و بیمار برای تشخیص درست بیماری کمک کنم.»
مژگان رضایی می‌گوید: « افرادی که به آزمایشگاه خون مراجعه می‌کنند به حتم برای پیگیری سلامت و درمان به این مراکز آمده‌اند و بسیار طبیعی است که استرس و اضطراب داشته باشند بنابراین باید رفتار من و همکارانم توأم با آرامش باشد که حداقل به دغدغه ذهنی افراد اضافه نکنیم.
ازنظر ما همیشه حق با مراجعه‌کننده است حتی اگر رفتار و گفتار نامناسبی داشته باشند. این طرز فکر را من و همسرم از استادمان «محمدحسن شیخ‌الاسلامی» دانش‌آموخته دکتری پزشکی و فوق تخصص خون‌شناسی آموخته‌ایم. مردی که می‌توان از او به‌عنوان «پدر اهداء خون» یا «سلطان خون ایران» یادکرد. گذشت و ایثار او در آزمایشگاه شخصی‌اش نه‌تنها در شیراز بلکه در ایران زبانزد خاص و عام شده بود. او آن‌قدر مردم‌دار بود که حتی اگر بیمار به او توهین می‌کرد فقط یک‌کلام می‌گفت: شما حق‌دارید.»
همسرم شاگرد بسیار خوبی برای استاد است چند روز پیش پیرمردی به آزمایشگاه ما مراجعه کرد و رسید آزمایش را با خودش نیاورده بود و جواب می‌خواست. اما هر چه در سیستم جستجو می‌کردیم هیچ نام و نشانی از پیرمرد نبود. پیرمرد داد و فریاد می‌کرد و همه فضای آزمایشگاه ر ا متشنج کرده بود. معذرت‌خواهی کردیم؛ اما هر چه تلاش می‌کردیم نه هیچ نام و نشانی از پیرمرد در سیستم پیدا می‌کردیم و نه یک‌لحظه پیرمرد آرام می‌گرفت. تا اینکه آقای منصوری فکری به سرش زد. با همه آزمایشگاه‌های نزدیک به محدوده مرکز خودمان تماس گرفت و مشخصات پیرمرد را به آن‌ها داد. بعد از یک ساعت پیگیری متوجه شدیم که پیرمرد به آزمایشگاه چند چهارراه بالاتر مراجعه کرده بوده. بعدازاینکه برایش چای آوردیم تا حالش بهتر شود، آقای منصوری او را سوار ماشین کرد و شخصاً او را به آزمایشگاه همکارمان برد و جواب آزمایش را به دست پیرمرد سپرد تا خیالش راحت شود. البته بازهم می‌گویم این‌ها همه درس‌هایی که از استادمان دکتر شیخ‌الاسلامی آموخته‌ایم.»

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
اغتشاشات، سوختن آزمایشگاه، فرید منصوری
اخبار مرتبط
ارسال نظر
  • مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
  • 1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • 2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
  • 3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اخبار پر بحث
بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
نخستین پایگاه خبری تحلیلی زنان کشور
پست الکترونیکی:
info [at] tanineyas [dot] ir
طراحی و اجرا الکا