به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس - البرز-معصومه حمامی اصل، مادر شهید12 ساله رضا پناهی در گفتگو با خبرنگار ما گفت: رضا 8ساله بود که انقلاب شروع شد و در سن 8سالگی کارهای بسیاری برای انقلاب انجام می داد و حتی از همان ابتدا که حروف الفبا را یادگرفته بود، دیوارنویسی می کرد و پوستر امام را به در و دیوار می زد .
وی بااشاره به اتفاقات سال 59 اظهار داشت:سال 59 جنگ شروع شد و رضا گفت که می خواهم به منطقه بروم و با هر سختی که بود دو سال با اصرار در منزل نگهش داشتیم تا بزرگ تر بشود و حرف های امام را گوش می داد و گریه می کرد، حدیث قدسی را اینقدر زیبا می خواند که با خون رضا عجین شده بود و همیشه به من می گفت که مادر نمی خواهی خون بهای من خدا باشد.
مادر شهید در خصوص اینکه فرزندش همیشه بر این موضوع تاکید می کرد که عاشق خدا، امام زما(عج) و امام حسین(ع) است، بیان کرد: خیلی از من می خواست تا برایش دعا کنم، برای رفتن و شهید شدنش اما فکر می کرد که با مخالفت پدرش مواجه شود و برایش دعا خواندم و قدری طول نکشید که پدرش هم رضایت داد و به من گفت که این بچه برای خداست و دست ما امانت بوده و خبر خوش رضایت پدرش را به او دادم و از خوشحالی گریه اش گرفت و سپس کاغذ و خودکار را آورد و رضایت نامه را برایش نوشتم.
وی ادامه داد: وقتی رضا منطقه رفته بود خیلی کارها می کرد و حتی کارهای سنگین تر نسبت به سن و سالش را انجام می داد و بعد از اینکه سه ماه در جبهه مانده بود دوباره از من رضایت نامه خواست و برایش فرستادم و چون بچه زرنگی بود در قسمت اطلاعات عملیات فعالیت می کرد.
وی همچنین درباره شهادت شهید پناهی تصریح کرد: 13 روز بعد از رفتن، رضا از ناحیه سر شهید شد و گویا خمپاره به سنگرش اثابت می کند همرزمانش برایم تعریف کرده اند که چون قد بلندی نداشت از جعبه مهمات استفاده می کردند تا کمی بالاتر بیاد و بتواند دیده بانی کند و حین دیده بانی ،سنگر رضا توسط دشمن منهدم می شود و پسرم از ناحیه سر به شهادت می رسد که قسمتی از سرش می رود.
معصومه خانم، ادامه داد: به محض مجروحیت او را به تهران و کرج در بیمارستان کسری منتقل کردند و یک هفته بعد هم شهید شد و مادر یکی از دوستان رضا خبر شهادتش را به من داد و شب همان روز به سردخانه رفتیم و تمام سعی خودم را کردم تا بگذارند صورت پسرم را با گلاب شستشو دهم اما چون بخشی از مغز و سر آسیب دیده بود نگذاشتند و من چهره فرزندم را بعد از پانسمان، زمانی که کفن پیچ بود و قسمت خالی سرش را با پنبه پر کرده بودند دیدم که به من لبخند می زد.
وی در خصوص وصیت نامه شهید افزود:رضا در 15 آبان 1361 به منطقه اعزام شد و یک روز قبل از اعزامش از من خواست تا نواری برایش تهیه کنم و وصیت نامه خودش را به صورت صوتی ضبط کرد و اگر امروز این وصیت نامه صوتی موجود نبود ممکن بود وصیت نامه مکتوب رضا را به دلیل سن کمی که داشت کسی قبول نکند.
فرازی از وصیت نامه عارفانه شهید نوجوان رضا پناهی :
اینجانب با آگاهی کاملی که به شهادت دارم برای دفاع از اسلام و حیثیت انقلاب اسلامی و دفاع از مملکت اسلامی به فرمان بزرگ رهبر مسلمانان جهان و مرجع عالیقدر حضرت امام خمینی به جبهه حق علیه باطل شتافتم ، و امید است که خون ما نهال نو پای انقلاب اسلامی را بارور کند ، و شهادت ما موجب آگاهی و رشد فکری جامعه جهانی اسلام گردد.
از شما ملت قهرمان میخواهم که پشتیبان روحانیت مبارز و متعهد به اسلام باشید ، که همیشه به قول امام عزیزمان ، روحانیت است ، که پشتیبان روحانیت مبارز و متعهد به اسلام گردد.
از شما ملت قهرمان میخواهم که پشتیبان روحانیت مبارز و متعهد به اسلام باشید ، که همیشه به قول امام عزیزمان ، روحانیت است ، که تاکنون اسلام را ، زنده نگه داشته است ، و برادران سپاه و بسیج شما بعنوان بازوی مسلح ولایت فقیه و سربازان صدر اسلام را زنده کنید ، پس باید به وظیفه خطیری که دارید ، آگاه باشید ، و آن صیانت از اسلام عزیز است ، در این راه باید شب و روز برای رضای خداوند وحراست از دین خدا تلاش کرد.
همه ی ما مدیون این رهبری و این انقلاب هستیم و باید که این انقلاب را به اقصی نقاط دنیا صادر کرده ، و مقدمه ظهور حضرت مهدی ( عج ) را به فراهم درآوریم ..
(ازغیبت وتهمت و افترا دوری کنید و همه در یک صف آهنین برای خدا پیکار کنید . )
و حالت جاذبه داشته باشید تا بتوانید افراد گمراه را به راه راست هدایت کنید ، این گفته امام بزرگوارمان را که فرموده اند ، وحدت کلمه داشته باشید ، در عمل پیاده کرده و همه به ریسمان الهی چنگ بزنید .
و چند سخن با مادرم صحبت می کنم :
مادر جان می دانم داغ فرزند برای مادر خیلی مشکل است ، ولی من از شما انتظار دارم که مانند بانوی بزرگوار اسلام یعنی حضرت زینب (س ) در برابر مشکلات و داغ فرزندت مقاومت نموده و سکوت را تا حد امکان مراعات کرده تا دشمنان اسلام و منافقین بدانند که در هر زمانی مادرانی شیر زن چون شما پیرو زینب هستند ، و فرزندان خود را با افتخار هدیه به اسلام می کنند . مادرم قامتت رابلند گیر و ندای الله اکبر ، خمینی رهبر سر ده و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همان سخن ما پیروی از قرآن و خدا می باشد ، مادرم کوه باش و چون کوه استقامت کن ، لحظه ای از نام و یاد خدا غافل نباش و در راه دین خدا بکوش ،که هر چه بکوشی باز کم است ف مادرم گریه نکن ، بخند و خوشحال باش .
زیرا در راه هدف مقدس گام برداشته و جان باخته ام ، ما در تو بوستان سبز وجود منی ، و من آن غنچه توام که توام پروریده ای مادرم ، سلام بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدی ، و فرزندت را روانه میدان نبرد کفار با مسلمین کردی و گفتی که تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی می کنم ، و من به وجود تو افتخار می کنم که مادری از سلاله زهرا(س) هستی و یا عرض دیگر با پدر و مادرم و قوم و خویشان دارم که اگر من شهید شدم هیچ ناراحت نباشید و بر سر قبر من گریه نکنید ، زیراکسی نبود که به سر قبر حسین (ع ) گریه کند و سخنی نیز با برادرم دارم ، ای برادر عزیز و از جان عزیزترم تو و همسالان توآینده انقلاب هستید و شما وارث خون شهیدان میباشید ، تا می توانید دشمن ظالم باشید و یار مظلوم ، حضرت علی ( ع ) میباشید و حرف حق را بگویید اگر چه به ضررتان باشد و از رهبر عظیم الشاءن انقلاب پیروی کنید که واقعا نایب امام زمان میباشد ، خداوند شما را پیروز و موفق گرداند .
و از امت مسلمان می خواهم که در همه کارهای خود خدا را در نظر بگیرند و هیچ گاه از امام امت و روحانیت مبارز و دولت اسلامی دست برندارند و این را باید بدانیم که اگر روزی روحانیت را کنار بگذاریم ، روشنفکران ( وابسته ) ما را وابسته به شرق و غرب می کنند چون قشر روحانیت تا به حال ثابت کرده اند از آیت الله کاشانی ، آیت الله شیخ فضل الله نوری ، و تا حال این را ثابت کرده اند و این انقلاب اسلامی را کهه برای شرق و غرب زیان زیادی به بار اورده را تا آخرین قطره خونمان حفظ می کنیم و به دنیا نشان بدهیم که اسلام ایست و این را ه همیشه کمکمان می کند این در جبهه ثابت شده است که خداوند مومنین را یاری می کند >
دیگر عرضی ندارم ، والسلام و علیکم و رحمت ا... و برکاتة
انتهای پیام/*