به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس - ادبیات دفاع مقدس که بخش بسیار غنی از ادبیات پایداری را در کشور ما به خود اختصاص داده است سال هاست که مرهون زحمات بانوان نویسنده انقلابی است که برای ثبت لحظه لحظه شئونات و ساحت هشت سال مقاومت و مردم ایران در برابر جهانی از استکبار و ظلم ایستادگی کردند .
بارها و بارها شاهد بیانات مقام معظم در پاسداشت زحمات نویسندگان عرصه ادبیات دفاع مقدس و اهمیت پرداختن به این ساحت ادبی بوده ایم . تقریظ های زیبا و در عین حال آموزنده مقام معظم رهبری برای برخی از این کتاب که بسیار توسط بانوان نویسنده ایرانی به نگارش در آمده اند خود گویای میزان توجه معظم له به این عرصه ادبی است.
در روزهایی که یاد و خاطره جان فشانی های رزمندگان اسلام در ازاد سازی خرمشهر را گرامی می داریم به دیدن فائزه غفارحدادی نویسنده چندین کتاب ،همسر و مادری موفق می رویم ، آنچه می خوانید مشروح صحبت های ما با این بانوی نویسنده جوان است .
می گوید: بنده فائضه غفارحدادی ۴۰ ساله هستم داری سه فرزند پسر و کارشناسی ارشد زیست دریا از دانشگاه شهید بهشتی دارم از سال ۱۳۸۹ وارد فضای نویسندگی شدم اگر کتاب‌ها رو هم جز بچه‌هام حساب کنید ۱۰ و ۱۱ تا هم بچه کتابی دارم.
در ادامه به کتاب هایی که از جان بیشتر دوستشان دارد اشاره می کند و می گوید: سفرنامه سوئیس، اربعین، لبنان ، سوریه و مرزهای اشغالی فلسطین و آخرینش که تازه چاپ شده سفرنامه حج با عنوان دورت بگردم دهکده خاک برسر .سر بر خاک دهکده.الی و دورت بگردم به ترتیب نام کتاب‌های سفرنامه هایم هستند.
چهار زندگینامه شهدا از شهید ناصر بافقی از شهدای موشکی ،حسن تهرانی مقدم کتاب خط مقدم ، کتاب خورشید که غرق نمی‌شود زندگینامه شهید شمس است و کتاب یک محسن عزیز که درباره شهید محسن رضایی است
یک کتاب رونوشت هم دارم که نوشته های یک زن خانه‌دار نویسنده در ایام کرونا از روز ابتدای کرونا تا ۱۰ ماه اول است کتاب با عنوان به من دست نزن چاپ شد یک رمان با عنوان..... در سال ۱۴۰۰ چاپ شد.
این بانوی نویسنده ادبیات دفاع مقدس در پاسخ به این سوالم که درباره کتاب دهکده خاک توضحیاتی را ارائئه بدهد، می گوید: این کتاب شرح حال سفر یک ساله در لوزان سوئیس است برای شرایط کاری همسرم رفته بودیم من همان جا شروع کردم به نوشتن روزنوشت و آن روز نوشت‌ها بعد ۴ سال از بازگشت به کتاب تبدیل شد این کتاب روایتی است از سفر است.
غفارحدادی در ادامه با اشاره به اینکه عنوان یکی از تیترهای کتاب است ، می افزاید: این کتاب روایت‌های کوتاه کوتاه است که اسم کتاب از یکی از روایت‌های کوتاه این کتاب گرفته شده است شهر لوزان یک روستایی بود که در یک گودی میان دو تپه قرار داشته شغل مردم این روستا دباغی بوده دباغی هم یعنی در قدیم برای اینکه چرم درست کنند از پوست گاو استفاده می‌کردند که بوی خوبی نداشت بوی پوست گاو باعث شد به مرور مردم روستا از آن روستا بیزار شوند و به روستای بالای بلندی رفتند این روستا کم کم خالی از سکنه شد سال ۱۹۴۰ یک شرکت متروسازی این روستا را تملک می‌کند و برای کشیدن خط مترو به دریا تمام خاکی که از حفر تونل خارج شده بود را روی سر روستای خالی از سکنه می‌ریزند تا پر شود و ایستگاه شکل بگیرد و لوزان قدیم دهکده خاک برسر میشود...
انتهای پیام/*